آکیرا کوروساوا بزرگ ترین سامورایی تاریخ سینماست. او دقیقا تنها شخصی است که اولین بار، سامورایی ها را با شکوه تر و حماسی تر از همیشه به سینما معرفی کرد. او دقیقا همان کسی است که توانست سینمای قدرتمند ژاپن را، به جهانیان معرفی کند، گرچه ژاپن از همان آغاز تاریخ سینما فیلم های درخشانی ساخته است، اما این فیلم ها بیش از نیم قرن در غرب ناشناخته ماندند.
آکیرا کوروساوا بزرگ ترین سامورایی تاریخ سینماست. او دقیقا تنها شخصی است که اولین بار، سامورایی ها را با شکوه تر و حماسی تر از همیشه به سینما معرفی کرد. او دقیقا همان کسی است که توانست سینمای قدرتمند ژاپن را، به جهانیان معرفی کند، گرچه ژاپن از همان آغاز تاریخ سینما فیلم های درخشانی ساخته است، اما این فیلم ها بیش از نیم قرن در غرب ناشناخته ماندند.
از دهه ی ۱۹۵۰ فیلمهای ژاپنی هم از نظر منتقدان و هم به لحاظ تجاری، بسیار موفق بوده اند. فیلم های سینمای ژاپن در بیشتر عمرش به دو دسته تقسیم می شده اند: گِندای گِکی یا فیلم هایی که در دوره ی معاصر می گذرند و جیدای گِکی یا فیلم هایی که در گذشته ها و معمولا در عصر توکوگاوا (۱۸۶۸ - ۱۶۰۳) که قبل از تأثیر پذیری ژاپن از غرب است، می گذرند. کوروساوا سرسختانه و در هنرمندانه ترین شکل ممکن، در هر دو سبک فیلم میساخت. ژانر فرعی شومین گِکی یا درام های خانوادگی هم داستان های خانوادگی را روایت می کند و فیلمسازانی چون یاسوجیرو ازو و یاسوجیرو شیمازو از استادان مسلم آن بوده اند.
در دوران اشغال ژاپن توسط آمریکا، کارگردانان برای دور ماندن از ممیزی های مربوط به مسائل روز، به ساختن فیلم های تاریخی روی آوردند. توهو که بزرگترین استودیوی فیلمسازی ژاپن بود، على رغم جاری شدن سیل فیلم های آمریکایی و مناقشات صنعتی در این کشور، با کارگردان های نسبتا تازه کاری مثل آکیرا کوروساوا جان گرفت.
شاید بتوان گفت کوروساوا و میازاکی، مشهورترین فیلمساز ژاپنی در غرب هستند و محبوبیت جهانی فراوانی داردند. فیلم های کوروساوا، که با ستایش سینماگران روبه رو شده اند به سنت های ژاپنی وفادارند، اما در عین حال شباهتی آشکار به فیلم های آمریکایی دارند. چنین تاثیر گذاری متقابلی که از آثار کوروساوا بوده، به ندرت دیده شده است. در سینمای هالیوود، سه وسترن شاهکار به تقلید از سه فیلم کوروساوا ساخته شده اند. راشومون (۱۹۵۰) اولین فیلم او که در غرب اکران گسترده ای یافت، الهام بخش تجاوز (۱۹۶۴) شد. هفت سامورایی (۱۹۵۴) الگویی برای هفت دلاور (۱۹۶۰) و یوجیمبو (۱۹۶۱) نیز سرمشقی برای به خاطر یک مشت دلار (۱۹۶۴).
تاثیرات سینمای کوروساوا حتی در برخی از بزرگ ترین بلاک باستر های مدرن سینمای هایوود نیز مشهود است.برای مثال نبرد helms deep در قسمت دوم سری ارباب حلقه ها را میتوان از دید کارگردانی، یک ادای دین باشکوه، به هفت سامورایی کوروساوا دانست.
کوروساوا در 10 مارس 1910 در اوموری که یکی از محلههای توکیو که در منطقه شیناگاوا واقع شدهاست به دنیا آمد. او آخرین فرزند از 7 فرزند خانواده کوروساوا بود. پدر کوروساوا مدیر دبیرستانی وابسته به ارتش ژاپن بود و با درایت و انضباطی سختگیرانه فرزندان خود را تربیت میکرد. پدر او در عین حال به سینما علاقهمند بود و غالباً فرزندان خود را با خود به سینما میبرد و فیلم های صامت آن دوران را به آن ها نشان میداد. آکیرای نوجوان برخلاف بسیاری از هم نسلان ژاپنیاش، فرصتی داشت تا با سینمای روز دنیا آشنا شود.
او در هفده سالگی خانه پدر را ترک کرد تا به دنبال رویاهای خود برود و با برادرش هیگو همخانه شد. کوروساوا در ابتدا علاقه بسیار زیادی به نقاشی داشت. برادرش هیگو نیز عاشق هنر بود و در سینماهای ژاپن راوی بود، در آن زمان راوی کسی بود که که در سینما دیالوگها و صحنههای فیلمهای صامت را برای تماشاچیان تعریف میکرد، بعد از مصوت شدن فیلمها هیگو بیکار شد و بعد گذراندن دوره سخت افسردگی شدید، خودکشی کرد و آکیرای جوان برادر بزرگش را از دست داد.
کوروساوا در سال 1936 وارد این کار شد و بهعنوان نقاش، دستیار کارگردان و فیلمنامهنویس شروع به کار کرد و اولین فیلمش را با عنوان ساشیرو سوگاتا یا حماسه جودو که یک فیلم اکشن محبوب در زمانه خود بود را ساخت. این فیلم که در سال 1943 اکران شد او را به عنوان کارگردانی بااستعداد در سینمای ژاپن مطرح کرد. پس از جنگ و اشغال کشور توسط نیروهای آمریکایی، صنعت سینمای ژاپن دگرگون شد، اما کوروساوا توانست به کار خود ادامه دهد.
در سال 1948 کوروساوا فرشتههای مست را ساخت، فیلمی که نه تنها در کارنامه کوروساوا اهمیت زیادی دارد بلکه شروع کار بازیگر افسانهای سینمای ژاپن توشیرو میفونه بود؛ موفینه بعد از این فیلم 15 همکاری دیگر با کوروساوا داشت و به دوستان بسیار نزدیک به هم تبدیل شده بودند.
کوروساوا و توشیرو میفونه قطعا یکی از بهترین و به یاد ماندنی ترین زوج های تاریخ سینما هستند ولی بنا به دلایلی نا مشخص، توشیرو میفونه،بعد از فیلم ریش قرمز محصول سال 1965 گفت دیگر حاضر نیست با این کارگردان کار کند.
دوره اوج سینمای ژاپن وقتی شروع شد که راشومون (۱۹۵۰) اثر کوروساوا جایزه ی بزرگ جشنواره ی سال ۱۹۵۱ ونیز را برد و راه را برای ورود فیلم های ژاپنی به غرب هموار کرد.
راشومون اولین فیلم ژاپنی بود که اکران گسترده ای در غرب یافت. این موضوع اهمیتی سوای ارزش های فروان خود فیلم به آن بخشید، چون زمینه را برای نمایش دیگر آثار کوروساوا و سایر کارگردان های ژاپنی آماده میکند.
ماجرای فیلم از این قرار است که در دوران فئودالی ژاپن، یک سامورایی به نام تاکه هیرو (ماسایوکی موری) با همسرش ماساکو (ماچیکو کیو) از میان جنگل عبور میکند که ناگهان راهزنی (توشیر و میفونه) به آنها حمله میکند؛ به زن تجاوز می کند و سامورایی را هم میکشد. در دادگاه، ماجرا از زبان چهار شخصیت، راهزن، همسر سامورایی، یک راهب (مینورو چیاکی) و یک هیزم شکن (تاکاشی شیمورا)، و به چهار شكل مختلف که هر کدام نیز معتبر به نظر می رسند، روایت می شود. این ماهیت ذهنی حقیقت را نشان می دهد. محبوبیت فیلم همان قدر که به خاطر داستان پیچیده ی آن بود، از بازی های قدرتمند و پس زمینه نا آشنای آن برای تماشاگران غربی هم سرچشمه می گرفت. کوروساوا پیش از ساختن راشومون نیز سینماگر سرشناسی در خود ژاپن بود. این فیلم در هالیوود در قالب فیلم وسترن خشونت محصول سال (۱۹۶۴) بازسازی شد و یکی از سه فیلم سامورایی کوروساو است که فیلمسازان هالیوود آنها را بازسازی کرده اند.
برخی فیلم های او ادای دینی به فیلم های آمریکایی اند و برخی هم اقتباس ادبی اند: ابله محصول سال (۱۹۵۱) بر اساس داستانی به همین نام از فيودور داستایوفسکی و در اعماق محصول سال (۱۹۵۷) بر پایه ی نمایشی از ماکسیم گورگی، سریر خون (۱۹۵۷) و شاهکارش آشوب که محصول سال 1985 است نیز به ترتیب بر پایه ی مکبث و شاه لیر ویلیام شکسپیر ساخته شده اند.
کوروساوا فراوان مطالعه میکرد و ذوق ادبی داشت. او با نیرو و تلاشی خستگیناپذیر به نوشتن فیلمنامه پرداخت و تا سال ۱۹۴۳ برای حدود ۵۰ فیلم سناریو نوشت. پیوند کوروساوا با ادبیات را قطعا نمی شود نادیده گرفت. او در اکثر آثارش ادبیات را ستوده است و نمی توان تأثیر نویسندگان بزرگ روس را در او کمرنگ دید لذا او جزو معدود کسانی است که توانست ذات انسانی و عواطف بشر را در سال های پس از جنگ ژاپن به تصویر بکشد. این وجه از انسان گرایی اگزیستانسیالیستی کوروساوا نقش برجسته ی او در روایت است و بنابراین دست به دست به ساخت آثاری می زند که وجه انسان گرایانه ی آنها پررنگ باشد. او در کنار قهرمانان کلاسیکش مثلا کامِدای فیلم ابله، می ایستد و او را برای مخاطب توضیح می دهد و تفسیر توضیح خود را مجزا از روایت نویسنده ی اصلی مطرح می کند و بنابراین فرق او با نویسنده ای چون داستایفسکی در همین است که او وجه عمل را به عنوان کنش اگزیستانسیالیستی، مدام در اثرش تکرار می کند، چیزی که حداقل ظاهرا در رمان داستایفسکی نمودش در بی ارادگی و بی عملی است.
فیلم های کوروساوا قصه های غم بار معاصر روایت می شوند که از آن جمله باید به فیلم زیستن که در سال (۱۹۵۲) اکران شد، دربارهی مردی است که مبتلا به سرطان و در حال مرگ است و فیلم در ترس زندگی می کنم محصول سال (۱۹۵۵)، یک درام خانوادگی که مسایل عمیق و حادی را مطرح می کند، اشاره کرد. آثار پر زرق و برق سامورایی او آمیزهای ماجراجویی و کمدی را با صحنه پردازی های باشکوه به نمایش می گذارند، که نمونه ی آن را می توان در در پنهان (۱۹۵۸) و سانجورو (۱۹۶۲) پیدا کرد. کوروساوا از پرده ی عریض و رنگ به شیوه ای شکوهمندانه بهره می گیرد تا آثاری حماسی چون درسو اوزالا (۱۹۷۵)، کاگه موشا یا (شبح جنگجو) (۱۹۸۰) و Ranیا فیلم آشوب خلق کند که غروب های سرخ آفتاب، رنگین کمان های زنده و پرشور و پرچم های رنگارنگ را به نمایش می گذارند.
کوروساوا شاهکار تکرار نشدنی اش را در سال 1954 ساخت و به اکران درآورد. فیلم هفت سامورایی همچنان جزو یکی از بهترین آثار سینمای جهان محسوب میشود. کوروساوا برای تک تک شخصیت های اصلی فیلم مدتها وقت صرف کرده بود تا جزئیات آنها را تکمیل کند. این جزئیات شامل رفتارها، عادات غذایی، نحوه صحبت و... بود. تا قبل از کوروساوا هیچ کارگردان ژاپنی هرگز اینچنین جزئیاتی را درباره شخصیت های فیلمش ننوشته بود. اغلب از « هفت سامورایی » به عنوان نخستین اثر اکشن مدرن سینما نام برده می شود. صحنه های خلق شده توسط کوروساوا در این فیلم یکی از باشکوه ترین و حماسی ترین صحنه های تاریخ سینما است و کلاس درسی است برای علاقه مندان به هنر کارگردانی.
تمام هفت شخصیت سامورایی فیلم براساس سامورایی های تاریخی ژاپن خلق شده بودند.
او برخلاف دیگر کارگردانان تأثیرگذار دوره طلایی سینمای ژاپن مثل اوزو و میزوگوشی، همه ژانرها را در فیلمهایش تجربه کرد و از فیلمهای کمدی سرگرمکننده و اکشنهای هیجانانگیز تا درامهای رئالیستی عمیق را در کارنامه هنری خود دارد.
آخرین ساختهی آکیرا کوروساوا، این سامورایی بزرگ سینما یعنی آشوب دستاوردی بزرگ در زمینهی یک اقتباس موفق و در عین حال وفادار به ارزشهای فرهنگ ملی فیلمساز است. فیلم “آشوب” نسخه ژاپنی شده نمایشنامه “شاه لیر” ویلیام شکسپیر است. داستان این فیلم درباره یک فرمانده جنگ است که تصمیم میگیرد قلمرو خود را بین 3 پسرش تقسیم کند تا هر یک از آنها در قلمرو مجزای خودشان زندگی کنند. 2 فرزند اول او خیلی از این تصمیم خوشحال میشوند، اما فرزند کوچکتر از وضعیت پیش آمده ناراضی است و معقتد است پدر کار اشتباهی انجام داده، چرا که پیشبینی میکند که 2 برادرش وارد جنگ شوند.
جزئییات، رنگ بندی ها و کالرپلات های فیلم در تک تک صحنه هایش بسیار باشکوه و زیبا هستند.
کوروساوا از کارگردانان کمالگرای سینما بود، و برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن بود یک صحنه را بارها و بارها تکرار کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد، این ممکن بود که تیم فنی و بازیگران فیلم را بهشدت خسته و کلافه کند ولی او همیشه با گروهی کار میکرد که از سلایق و شیوه کار او مطلع بودند و او هم از ظرفیتها و تواناییهای آنها اطلاع کافی داشت.
آخرین فیلم کوروساوا، رویاها محصول سال 1990 نام دارد. «رؤیاها» (Dreams) را میتوان شخصیترین اثر او برشمرد. «رؤیاها» تا حدودی از دیگر فیلمهای کوروساوا فاصله دارد. اشارات فلسفی و اعمال نظرات نمود بیشتری دارند و خبری هم از سکانسهای شلوغ با سیاهیلشکرهای چند صدنفری در آن نیست. رویاها بیشتر به زندگی نامه خود کوروساوا شبیه است . این فیلم شامل 8 بخش داستانی متفاوت است که هرکدام از آنها به خودی خود جذاب هستند. در یکی از قسمت هایش که crowsنام دارد، کوروساوا علاقه شدید خود را به ون گوک نشان میدهد. در این قسمت نقاش جوان ژاپنی به درون نقاشیهای ونگوگ میرود و با او دیدار میکند و کوروساوا با مخلوط کردن تصاویرش را با نقاشی های ونگوک ، فیلمی میسازن که از دید زیبایی شناسی ،شاهکار محسوب میشود. حضور «اسکورسیزی» در نقش ونگوگ ابراز ارادت این کارگردان آمریکایی، به استاد سینمای ژاپن است.
کوروساوا متاسفانه در ششم سپتامبر 1998 در سن 88 سالگی دنیای سینما را تنها گذاشت و سینما یکی از بزرگترین هایش را از دست داد. کوروساوا در فیلم هایش، حماسه را بازآفرینی کرد و سینما را چندین پله رو به جلو برد. حال با گذشت 22 سال از مرگ او، همچنان فیلم های کوروساوا همانند فیلم های بزرگانی چون هیچکاک، در کلاس های کارگردانی تدریس میشود . همه فیلمسازان بزرگ ازجمله اسکورسیزی، از او به عنوان یک مَستر سینما یاد می کنند.
به یاد بزرگترین سامورایی سینما
آکیرا کوروساوا