صنعت بازیهای رایانهای حالا هدفی بیشتر از سرگرم کردن مخاطب خود دارد. البته که استودیوها و ناشرها هم پول خوبی از بازیها به عنوان گرانترین اقلام سرگرمی بین کتاب، سینما و موسیقی به جیب میزنند و به لطف تنوع بیحد و حصر آن، کمکم دیگر اقشار جامعه غیر نوجوانان و جوانان مخاطبش میشوند.
پیشنهاد قسمت هشتم: Ori And the Blind Forest
صنعت بازیهای رایانهای حالا هدفی بیشتر از سرگرم کردن مخاطب خود دارد. البته که استودیوها و ناشرها هم پول خوبی از بازیها به عنوان گرانترین اقلام سرگرمی بین کتاب، سینما و موسیقی به جیب میزنند و به لطف تنوع بیحد و حصر آن، کمکم دیگر اقشار جامعه غیر نوجوانان و جوانان مخاطبش میشوند. اما بازیهای رایانهای هر روز بیشتر به سمت تبدیل شدن به شاخهای از هنر پیش میروند. در مورد Ori هم قضیه چندان متفاوت نیست، همان نگاه اول کافی است تا متوجه شویم با اثری هنری طرف هستیم. شاید دیگر این جمله تکراری شده باشد اما همچنان صحیح است. Ori بازی مستقل دوبعدی زیبایی است که شاید خیلی بیشتر از آن سهبعدیهای پرخرج به مذاق بعضیها خوش بیاید. این بازی همهی آن افکتهای صوتی و تصویری را که نمونههایش را قبلاً کم و بیش در دیگر بازیها دیدیم، دارد و حق دارید اگر این بازی شما را یاد سری بازیهای ریمن میاندازد، چرا که سازندگان از سبک بصری آن برای ساخت جلوههای تصویری فوقالعاده زیبای Ori استفاده کردهاند.
با بازی کردن Ori and The Blind Forest میتوانید لذت کشف کردن را کاملاً احساس کنید. Ori مانند سریالی است که همه از آن تعریف میکنند و قبلاً هم مشابهاش را دیدید، اما وقتی خودتان آن را تجربه میکنید با موارد تازهای روبهرو میشوید که مجموع آنها تجربهای اگر نگوییم منحصر به فرد، بلکه بسیار شیرین و همراه با غافلگیریها و هیجانها است.
اگر بخواهیم تنها یک نقطهی قوت برای آن انتخاب کنیم – روند بازی و گیمپلی آن است. شاید در نگاه اول چیزی بیشتر از پریدن از روی پلتفرمها، جنگیدن با دشمنهای خیالی یا جمع کردن گویهای نوری نبینیم اما تعدد همین موراد جمعکردنی و کاربرد آنها، به گیمپلی جذابیتی بخشیده که کمتر گیمری میتواند از جمعکردن آن گویهای سبز و زرد و آبی سر باز زند. سیستم بروزرسانی قابلیتهای اُری سه بخش اصلی دارد و با هر «امتیاز مهارت»ای که در طول بازی به دست میآورید، او میتواند کارهای جدیدی یاد بگیرد. این کارها حتی حرکاتی کلیدی مثل بالارفتن از دیوار یا پرش بلندتر را نیز شامل میشوند، یعنی اگر در مرحلهای به سکوی بلندی برخورد کردید و مطمئن هستید که پشت آن چیزی هست، میتوانید زمانی که مهارت مورد را نیاز را کسب کردید به آنجا برگردید و به کشفیات خود در اعماق جنگل ادامه دهید.
بازی را میتوان یک دوبعدی جهانباز دانست. کافیست نگاهی گذرا به نقشهی پر پیچ و خم بازی بیاندازید و ببینید که چطور همهی مراحل به یکدیگر راه دارند و واقعاً هم هیچ مانعی برای بازگشتن به نقطهی آغازین وجود ندارد. با پیشروی در بازی و به مرور زمان، این نقشه تکمیل میشود و آن مناطق سیاهی که باقی ماندهاند، انگیزهی بسیاری برای برگشتن و کشفشان را به مخاطب میدهد تمام جنبههای آن به قدری سطح بالا هستند که شاید در نظر برخی، حتی غیر عادی به نظر برسد. ظواهر چشمنواز و هنرمندانهاش در کنار موسیقی حرفهای آن که به تنهایی نقش بسیاری در روند کلی بازی دارد و مکمل گیمپلی است. همین گیمپلی هم کیلومترها فراتر از انتظار ظاهر شده برای خودش سورپرایز بزرگی است. اما یک چیز دیگر میماند: داستان.
این همان اِلِمانی است که بر روی بعضی مخاطبان، بیشترین اثر را میگذارد و یکی از مهمترین دلایل آنها برای ادامهی بازی است. داستان بازی طوفانی شروع میشود و از همان اول، خودش را به کسانی که کوچکترین شکی داشتند اثبات میکند. تنها این را مد نظر داشته باشید که Ori and the Blind Forest با آن شخصیتهایی که زادهی ذهنهای خلاق هستند و نمیتوانید مشابهی برایشان در دنیای واقعی پیدا کنید، چنان تأثیری روی مخاطب خود خواهد گذاشت که کمتر موسیقی، کتاب و فیلمی میتواند به این سطح از تأثیرگذاری برسد. داستان اُری دربارهی زندگی و احیای آن است، داستانی نمادین دربارهی زندگیِ همهی ما و مشکلاتی که بر سر راه وجود دارد. نه تنها شخصیتها زادهی تخیل هستند، بلکه زبانی که آنها صحبت میکنند نیز اصواتی بیمعنی است، اما همان جملاتی که روی صفحه نقش میبندند به بهترین شکل وظیفهی خود را ایفا میکنند.
Ori and the Blind Forestهمهی آن چیزی که از یک بازی پلتفرمر دوبعدی را میخواهید در خود دارد و با ریزهکاریهای خلاقانهاش، مخاطبش را شگفتزده میکند. تقریباً عجیب است که یک بازی چطور میتواند تا این حد کامل و حتی بیاشکال باشد، آن هم بازیای که توسط یک استودیوی کوچک ساخته شده است.