روز و روزگاری در غرب وحشی، شاید در نگاه اول مجموعه Red Dead، ساخته استودیو Rock Star، دارای یک داستان کلیشهای غرب وحشی باشد. اما این استودیو با سه بازیای که از این مجموعه ساخته و با شخصیتپردازی فوقالعاده خود موفق شده است یکی از ماندگارترین مجموعه بازیهای تاریخ را به طرفداران تقدیم کند.
پیشنهاد قسمت هفتم: Red Dead Redemption
روز و روزگاری در غرب وحشی، شاید در نگاه اول مجموعه Red Dead، ساخته استودیو Rock Star، دارای یک داستان کلیشهای غرب وحشی باشد. اما این استودیو با سه بازیای که از این مجموعه ساخته و با شخصیتپردازی فوقالعاده خود موفق شده است یکی از ماندگارترین مجموعه بازیهای تاریخ را به طرفداران تقدیم کند.
اولین نسخه از این مجموعه در سال ۲۰۰۴ و برای کنسولهای نسل ششمی عرضه شد و توانست به موفقیتی نسبی دست پیدا کند. اما در سال ۲۰۱۰ و با عرضه بازی Red Dead Redemption برای کنسولهای نسل هفتمی بود که نام این مجموعه بر سر زبانها افتاد و حتی بسیاری از گیمرها تا مدتها فکر میکردند که بازیای که در سال ۲۰۱۰ عرضه شده است، نسخه اول بازی به شمار میآید. از همان زمان مجموعه رد دد به یکی از تاثیرگذارترین و جذابترین بازیهای اکشن وسترن تبدیل شد تا آنجا که تا همین الان هم بسیاری از افراد به طرق مختلف به تجربه بازی مشغول هستند. بالاخره حدود دو سال پیش راکاستار خبر از ساخت سومین قسمت از این مجموعه داد و چندی پیش قسمت سوم بازی هم با نام Red Dead Redemption 2 عرضه شد که توانست به موفقیت چشمگیری دست پیدا کند.
بازی Red Dead 1 جدا از جذابیتش، یک برتری بسیار خاص دارد برتری ای که در بسیاری از بازی ها یافت نمی شود: روایتی جذاب و فوق العاده! روایتی که شخص را به عمق داستان می برد و او را همراه با شخصیت اصلی می کند. داستان جذاب نیازمند روایت جذاب است. روایتی که گنگ نباشد و برای همه قابل درک و پذیرش باشد. یکی از نکاتی که بسیاری از بازی ها آن را رعایت نمی کنند این است که داستان باور پذیر شود…
Red Dead Redemption را از هر جهت میتوان انقلابی بزرگ در بازیهای وسترن دانست؛ اثری که سازندگان آن با کمک تکنولوژیهای پیشرفته از جمله موتور گرافیکی RAGE که اولینبار در ساخت بازی Table Tennis بهکار رفته بود و البته مهمتر از آن استعداد بالای خود توانستند پتانسیل واقعی بازیای در غرب وحشی را به مخاطبان نشان دهند و استانداردهایی را در این سبک بازیها بنا کنند که کمتر استودیویی تا آن روز توانسته بود به آنها نزدیک شود. بازیای که از همان لحظات ابتدایی با غافلگیر کردن مخاطبان شروع میشد و در ادامه آنها را با ترکیبی لذتبخش از گیمپلی سطح بالا، گشتوگذار در محیطهایی عظیم و گرافیکی تماشایی، بهسراغ داستانی میفرستاد که هنوز هم یاد و خاطرهی آن همراه بازیکنها باقی مانده است.
شخصیت اصلی بازی با نام جان مارستن (با صداپیشگی فوقالعادهی راب ویداف) در ابتدای بازی بهسراغ همکار قدیمی خود بیل ویلیامسن میرفت و با اصابت گلوله از طرف ویلیامسن و همراهانش، نقش بر زمین میشد تا بازیکن در همان ۱۰ دقیقهی ابتدایی متوجه شود با اثری متفاوت طرف است و طی ساعات بعدی روایتی را دنبال خواهد کرد که کمتر مشابه آنرا تجربه کرده است؛ داستانی پُر از شگفتی و اتفاقات مختلف که جان مارستن و سایر کاراکترهای بازی مثل داچ وندرلیند با شخصیتپردازیهای حرفهای خود عمق خوبی به آن میبخشیدند و تعدادی از ماندگارترین صحنههای بازیهای راکاستار را خلق میکردند.
نقطه قوت Red Dead Redemption تنها داستان آن نبود و بازی از نظر گیمپلی هم کیفیتی مثالزدنی داشت. از اسبسواری در دشتهای پهناور غرب وحشی تا مکانیزمهای تیراندازی، شکار حیوانات و مینیگیمهای مختلفی که حس زنده بودن دنیای بازی را ارتقا میدادند، همه و همه درکنار موسیقیهای شنیدنی و بخش چندنفرهی عظیم بازی ترکیبی استثنایی را رقم میزدند؛ بخش چندنفرهای که شامل حالتهای متنوعی میشد و از همان دوئل ابتدایی بین بازیکنها تا رقابتهای بعدی به خلق تجربهای کمنظیر منتهی میشد.
این اثر راکاستار سندیگو با استقبال فوقالعادهای چه از طرف منتقدان و چه بازیکنها مواجه شد و چند ماه بعد از آن هم Undead Nightmare از راه رسید که داستان خود را در دنیایی پُر از زامبی روایت میکرد و با اینکه اتمسفر آن تفاوتهای زیادی با نسخهی اصلی داشت، ولی توانست بهعنوان یک اثر متفاوت و ترسناک به موفقیت خوبی برسد و دنیای بازی را از زاویهای جدید نشان دهد.
متأسفانه Red Dead Redemption تا سالها برای پلتفرمی بهجز پلیاستیشن 3 و ایکسباکس 360 منتشر نشد و تا امروز جزو معدود بازیهای بزرگ راکاستار محسوب میشود که خبری از نسخهی کامپیوتر آن نبوده است، البته بهشکل رسمی. چرا که بهلطف حضور بازی در PS Now، کاربران پیسی هم میتوانند Red Dead Redemption را تجربه کنند. هرچند انتظار میرفت راکاستار این اثر فوقالعادهی خود را به شکل بهتری در اختیار پیسیگیمرها قرار دهد.