شینجی میکامی در 11 آگوست 1965 در ایواکونی ( Iwakuni) ژاپن متولد شد و دوران کودکی خود را در شهر یاماگوچی واقع در جزیره هونشو گذراند .
داستان های ترسناک از همان ابتدا جزو سرگرم کننده ترین و مشهور ترین آثار در دنیا بودند. زمانی که تئاتر و کتاب تنها رسانه های سرگرمی مردم بود، داستان هایی همانند فرانکنشتاین اثر مری شلی یا آثار "ادگار آلن" پو از بهترین داستان های ترسناک آن دوران به شمار می رفت. در دنیای سینما نیز فیلم های اکسپرسیونیستی آلمان دهه 1920 که از رمان های گوتیک انگلیسی تأثیر گرفته بود، از اولین نمونه های این ژانر در سینما بوده اند. دهه 1930 دوران اوج سینمای ترسناک هالیوود بود. فیلم هایی نظیر دراکولا محصول سال 1931 ساخته "تاد براونینگ" با بازی خیره کننده بلا لگوسی، نوسفراتو محصول سال 1922 و فیلم "من با یک زامبی قدم زدم" ساخته "ژاک تورنور" از اولین نمونه های فیلم های ترسناک تاریخ سینما بوده همچنین یکی از مهم ترین عناصر، آثار ترسناک زامبی ها هستند که بعدها با رونق گرفتن بازی های کامپیوتری مورد توجه بیشتری قرار گرفتند و به مهم ترین ویژگی بازی های کامپیوتری ترسناک تبدیل شدند. از مهمترین و محبوب ترین بازی این ژانر که نه تنها بازی های ترسناک آینده را شکل داد، بلکه مرجعی شد برای ساخت فیلم های زامبی محور، بازی ترسناک و محبوب رزیدنت اویل است. با توجه به این که زامبی ها در سینما قبل از رزیدنت اویل به لطف "جورج رومروی" افسانهای حضور داشتند، اما بعد از سری رزیدنت اویل، زامبی ها، ترسناک تر و قوی تر به بقیه مدیوم ها هجوم آورد. بیش از 24 سال است که از ساخت اولین نسخه رزیدنت اویل، یکی از مشهور ترین بازیهای نمادین تاریخ سرگرمی میگذرد. این بازی که زادهی ذهن مبتکر و متفاوت شینجی میکامی بود، توانست انقلابی در ژانر وحشت دنیای بازی ایجاد کند و به یکی از الگوهای بازیهای این سبک تبدیل شود.
شینجی میکامی در 11 آگوست 1965 در ایواکونی ( Iwakuni) ژاپن متولد شد و دوران کودکی خود را در شهر یاماگوچی واقع در جزیره هونشو گذراند .وی از دوران کودکی به ماشین های فرمول یک بسیار علاقمند بود و آرزو داشت تا راننده فورمول یک شود. اما در کنارش علاقه شدیدی نیز به فیلم های ترسناک از جمله evil dead وThe Texas Chain Saw Massacre و مخصوصاً night of the evil dead داشت که باعث شد ذهن شینجی جوان را برای ساخت ترسناک ترین بازی ها آماده کند. رویای راننده فرمول یک بودن برای فردی که به عنوان پدر ژانر وحشت در صنعت بازی شناخته می شود شاید کمی عجیب باشد اما واقعیت دارد.
او زمانی که که از دانشگاه دوشیشا در رشته بازرگانی فارغ التحصیل شد 25 سال داشت و گمان می کرد، در آینده به یک بیزنس من موفق تبدیل می شود، اما سرنوشت، او را روانه شرکت کپکام کرد.
کمپانی کپکام ( مخفف Capsule Computer) یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین شرکت های بازی ساز ژاپن و جهان بشمار می رود. کپکام (Capcom) به قدری قدیمی و مستمر در صنعت بازیسازی حضور داشته که برای همه گیمرها، نامی آشنا و محبوب به شمار میآید. کنزو سوجیموتو (Kenzo Tsujimot) در ۳۰ می ۱۹۷۹ میلادی شرکت I.R.M Corporation را با سرمایه اولیه ۱۰ میلیون ین در اوزاکا تأسیس کرد. هدف سوجیموتو نه فقط تولید دستگاه آرکید بلکه ساخت بازیهای اختصاصی بود. این روند دو سال بعد در سال ۱۹۸۱ با تأسیس شرکت CAPSULE COMPUTER Co. که زیرمجموعه کمپانی اصلی بود، جنبه تخصصیتری گرفت و این شرکت به شکل انحصاری، برای دستگاههای آرکید، شروع به تولید بازی کرد. در سال ۱۹۸۳ نام این شرکت زیرمجموعه، رسماً به کپکام تغییر پیدا کرد و درکنار ساخت بازی، اهداف جدیدی نیز برای آن درنظر گرفته شد که مهمترین آن فروش بازیهای تولید شده بود. زمانی که میکامی به استخدام کپکام در آمد، فوجی وارا از مشهورترین چهره های این کمپانی به حساب می آمد. توکورو فوجی وار (Tokuro Fujiwara) قواعد و اصول کاری خودش را داشت و به گفته میکامی، بسیار سختگیر و جدی بود. او با خلق دو بازی مشهور Ghosts’n Goblins و Bionic Commando جزء بزرگ ترین بازی سازان زمان خودش بود. در دهه 90 او علاوه بر تهیه کنندگی وظیفه تربیت نیروهای جوان را نیز بر عهده گرفت که از قضا میکامی هم یکی از این افراد بود. میکامی در ابتدا بر روی بازیهایی با تم دیزنی کار کرد که از مهمترین آنها می توان Aladdin ،Goof Troop و Who Framed Roger Rabbit را نام برد. بازی Aladdin اولین کار موفق وی بود که موفق به فروش یک میلیون و هفت صد هزار نسخه شد. همچنین میکامی شروع به ساخت یک بازی مسابقهای "فرمول یک" کرد که ساخت آن پس از 8 ماه متوقف گردید. شرکت کپکام از آنجا که بسیار ریسک پذیر و دنبال ایده های جدید بود، به میکامی که به عنوان یک برنامهنویس و طراح میان رده در شرکت فعالیت میکرد اعتماد کرد. میکامی با الگو گرفتن از بازی موفق Sweet Homeو البته فیلم های جرج رومرو بازی جدید "رزیدنت اویل " را خلق کرد، این بازی به یک موفقیت عظیم برای کپکام تبدیل گردید. استقبال گسترده از این بازی باعث شد تا در زمان خود، به پرفروشترین بازی در آمریکای شمالی و بریتانیا تبدیل شود و این اتفاق باعث شد کپکام بازی موفق خود را برای سایر پلتفرمهای مطرح مثل ویندوز و Sega Saturn نیز منتشر کند.
داستان بازی Resident Evil در روز بیست و چهارم جولای سال ۱۹۹۸ و در شهر خیالی راکون سیتی اتفاق میافتد.
در آغاز بازی، تیم آلفای سازمان S.T.A.R.S (Special Tactics and Rescue Service) با هدف جستجو به دنبال اعضای گمشدهی تیم براوو و نجات آنها، به نواحی کوهستانی جنگل راکون فرستاده میشوند. هدف این تیم جستجوی ناحیهای بود که قتل های وحشتناک در آن صورت گرفته بود؛ به قتل رسیدن توریستها و افراد دیگر که نشان دهنده حضور آدمخواران بود در آن دیده میشد. تیم آلفا (متشکل از کریس ردفیلد، جیل ولنتاین، بَری بِرتون، جوزف فارست و بِرَد ویکِرز) به رهبری آلبرت وسکر موفق میشود هلیکوپتر گمشده تیم براوو را پیدا کند، اما متوجه میشوند که اثری از اعضای آن تیم نیست و کوچکترین نشانهای از حضور یارانشان در آن محدوده وجود ندارد. این گروه پس از جستجوی این منطقه، مورد حملهی موجوداتی بزرگ و سگگونه قرار میگیرد. در این درگیری فراست کشته شده و ویکرز نیز فرار میکند. اعضای باقیماندهی تیم آلفا عمارتی مرموز در میان جنگل پیدا میکنند و در آن پناه میگیرند و بازی با چنین داستان هیجان انگیزی که در زمان خود بینظیر بود ادامه پیدا میکند.
بازی Resident Evil تجربهای کامل از سبک Survival Horror را ارائه میدهد. این بازی شامل عناصری چون معماهای پیچیده و متنوع، مبارزات و جستجو در محیطی سه بعدی با ترکیب پسزمینهها با تکسچر های ترسناک که منجر به غرق شدن مخاطبان و ایجاد حس ترس در آنها میشود. مخاطب در ابتدای بازی میتواند کنترل کاراکترها را بر عهده گرفته و با مبارزه با ارتشی از سلاحهای بیولوژیکی مانند زامبیها، مارهای عظیمالجثه و سگهای آلودهشده، از رازهای پیچیدهی عمارت، امور مرموز و خطرناک کمپانی داروسازی فاسدی به نام Umbrella پرده بردارد کند. مخاطبان در طول بازی Resident Evil باید به حل مجموعهای از معماهای مختلف و مدیریت دقیق منابع خود (درمان و مهمات) برای زنده ماندن در آن بپردازد.
شاهکار میکامی و کپکام توانست مخاطبان را در سراسر دنیا درگیر خود کند و به یکی از موفقترین بازیهای کنسول Playstation تبدیل گردد.اما رزیدنت اویل نتوانست حقوق میکامی را به درستی در نظر بگیرد،کپکام در آن سال ها شرکتی کوچک با ساختاری سنتی بود و سمت کارمندان و کارگردانان به سختی ارتقا پیدا میکرد که باعث میشد اکثر درآمد متعلق به تهیه کننده باشد. به گفته میکامی "وقتی مشغول ساخت رزیدنت ایول یک بودم، به سختی از پس هزینه ها بر می آمدم طوریکه حتی توانایی گرفتن عروسی را هم نداشتم". رزیدنت ایول 2 اولین عنوانی بود که میکامی در آن نقش تهیه کننده را داشت و کارگردانی آن را به کامیا سپرد؛ بازی سازی که به لطف میکامی بعدها به یکی از بزرگ ترین طراحان صنعت بازی بدل شد و عناوینی مثل «Devil May Cry» و «Okami» را ساخت. رزیدنت ایول 2 در سال 1998 عرضه شد, فروش 4.5 میلیون نسخه ای آن باعث شد میکامی از نظر مالی بهبود یابد و سرمایه لازم برای ازدواجش را فراهم کند.
از سال 2002 تا 2016 برگرفته از بازی های رزیدنت اویل، 6 نسخه فیلم ساخته شد که هیچ کدام موفقیتی همانند بازی های آن را کسب نکردند. نمی توان تأثیر این بازی را بر روی سینما نادیده گرفت ولی این دو نیازی به اقتباس از یکدیگر نداشتند. مهم ترین عنصر جداکننده ویدئو گیم ها از سینما تعاملی بودن آنهاست. به زبانی ساده تر فیلم ها برای تماشا کردن هستند و گیم ها برای بازی کردن. بازی ها علاوه بر تماشا کردن، المان (قابلیت بازی پذیری) نیز دارند پس به همین دلیل است که کمتر فیلمی با اقتباس از گیم، به موفقیت می رسد.
میکامی در سال 1999، بعد از موفقت بازی رزیدت اویل، دست به ساخت بازی جدید زد، وی با الهام از "ژوراسیک پارک اسپیلبرگ و بیگانه" بازی dino crisis را خلق کرد. ساختار بازی به شدت یادآور «رزیدنت ایول» بود، به نوعی امضای میکامی پای آن دیده می شد. در هر دو بازی دوربین ثابت و شخصیت های سه بعدی در نظر گرفته شده بود. هر چند اکشن این بازی با توجه به سرعت دشمنانش سریع تر از رزیدنت ایول بود. این بازی در محیط خیالی به نام جزیره «آیبس» محل زندگی پروفسوری دیوانه بود که مشغول بررسی ژن دایناسورها و بازگرداندن آنها به دنیا بود. «داینو کرایسیس» دو ماه پیش از عرضه «رزیدنت ایول 3» روانه بازار شد و با فروش 2.4 میلیون نسخه در فهرست پرفروش ترین عناوین تاریخ پلی استیشن 1 قرار گرفت.
بعد از بازسازی رزیدنت اویل 1 در سال 2002، میکامی بازی ناامید کننده P.N.03 را ساخت که در حد و اندازه این نابغه بازیساز نبود. منتقدان آن را به عنوان بدترین بازی او یاد می کنند ولی میکامی در سال 2005 با قسمت چهارم رزیدنت اویل برای بار دوم از زمان رزیدنت اویل یک در مقام کارگردان به این فرنچایز بازگشت. جاه طلبانه¬ترین نسخه این بازی که قرار بود برای کنسول¬های نسل ششم عرضه شود؛ تا پیش از میکامی کارگردان های بسیاری برای این بازی تلاش کرده بودند. با این حال وقتی میکامی بر سر کار آمد، بسیاری از بخش های بازی را تغییر داد تا به نسخه مورد قبول خود دست یابد.با این که نسخه نهایی به هیچ وجه ترسناک نبود اما دلهره در آن موج می زد. این بازی نخستین عنوان بزرگی بود که از دوربین روی شانه استفاده می کرد؛ گیم پلی آن که بعدها به استاندارد شوتر سوم شخص مبدل شد و بازی¬های بزرگی از جمله Gears of War ,uncharted… از آن الهام گرفت اند. از دیگر تغییرات بزرگ این بازی دشمنانش بود. در این بار خبری از زامبی¬ها نبود و دشمنان جدیدی با نام «گانادس» که با سرعت به "لئون" شخصیت اصلی بازی حمله می کردند و در مقابل تیرهای او جاخالی می دادند به این سری بازی ها معرفی شدند. این بازی در سال 2005 عرضه و به عنوان بهترین بازی سال معرفی شد، در نهایت بیش از شش میلیون نسخه از آن به فروش رفت که باعث شد یکی از سودآورترین بازی¬های تاریخ کپکام شناخته شود. از اثار مهم میکامی در سال های 2005 تا 2010 می توان به Godhand و Vanquish اشاره کرد که هردو از آثار محبوب او هستند. Godhand آخرین اثر میکامی در کمپانی کپکام بود که در ژانر فراموش شده Beat'em up عرضه شد و توانست به اثری جذاب و متفاوت تبدیل شود.
ونکویش اولین بازی شینجی میکامی پس از جدایی از کپکام بود و تنها عنوانی که او به عنوان عضوی از استودیوی “پلاتینیوم گیمز” روی آن کار کرد. میکامی که با رزیدنت ایول 4 ناخواسته باعث تحول عناوین شوتر شد بود، می خواست با «ونکویش» این تحول را تکمیل کند. ونکویش فرصتی بود تا میکامی تبحرش در ساخت عناوین شوتر را به کاربران نشان دهد. «ونکویش» تفاوت بزرگی با شوترهای هم نسل اش داشت، سرعت بالای گیم پلی در کنار اتفاقات هیجان انگیز این بازی را به یک بازی خوش ساخت بدل نموده بود.
میکامی در سال 2014 به اصل خودش برگشت و بازی هم ژانر با شاهکارش،رزیدنت اویل خلق نمود.
the evil within بازی است پر از ترس آنی، همراه با اتمسفری اضطراب آور، همه بازی-دوستان در آن سال ها منتظر بودند تا ببینند پدر ژانر وحشت، پس از این همه سال، پس از فاجعه resident evil6 که همه را ناامید کرد بود، چه اثر جدیدی رونمایی می کند و همانطور که انتظار میرفت، بازی بسیار عالی را به نمایش گذاشت . شاید تنها ضعف میکامی در این بازی این بود که نتوانست بازی بالاتر از شاهکارش رزیدنت اویل 4 ارائه دهد و ترسی جدید و بالاتر از آن را ارائه نماید. ولی همچنان این بازی با استفاده از الگوهای قدیمی ژانر وحشت، به یکی از بهترین بازی های ترسناک دهه اخیر تبدیل شده است.
زندگی میکامی، این اسطوره بازی سازی پر است از فراز و نشیب هایی که گاه زمین خورده و گاه چنان قله ها را فتح کرده که هیچ کس به این زودی نمیتواند رکورد او را در ترساندن مخاطبان و خلاقیت در طراحی گیم پلی جابجا کند. به راستی او یکی از خاطره¬سازترین استادان بازیساز است که در کنار اسطوره هایی همانند کوجیما و میاموتو(خالق ماریو) قرار می گیرد. داستان انسان هایی مانند میکامی باید به الگو و سرمشقی برای همه ی جوانان فعال این صنعت تبدیل شود. داستانی که اثبات می کند تنها چیزی که باعث می شود یک فرد تبدیل به اسطوره شود و در ذهن هر کسی باقی بماند، تلاش است.