۱۳۹۷ يکشنبه ۲۱ بهمن
تعداد بازدید : 10433

مصاحبه با داریوش درخشانی

اگر شما عاشق تدریس باشید، مدرس خوبی هم خواهید بود. من می بینم که بسیاری از هنرمندان از روابط عمومی بسیار عالی برخوردار هستند، و این مهارت مهمی هست برای یک مدرس.

English Version

مصاحبه کننده: عمید رجبی

 

سلام داریوش جان امیدوارم خوب باشی. لطفا کمی راجع به خودت بگو و اینکه چطور به CG علاقه مند شدی؟
من در دانشگاه معماری Lehigh آموزش دیدم و کشف کردم که به طراحی مدل فرم خیلی علاقه مندم. ولی از ساختن مدل های فیزیکی با چوب و کاغذ بیزار بودم. به نرم افزارهای CAD(مجموعه نرم افزارهای طراحی از طریق کامپیوتر) تمایل پیدا کردم، که این نرم افزارها فقط در دانشگاه می تونست در اختیار ما باشه ولی این موقعیت برام زمانی پیش اومد که همزمان شروع به کار در یه شرکت معماری در نیوجرسی کردم. در آنجا کمک کردم تا از نرم افزارهای طراحی کامپیوتری برای طرح ها استفاده بشه و یاد گرفتم که چطور بر روی این نرم افزار ها تسلط داشته باشم. طولی نکشید که من یک رندرر را برای نرم افزار Autocad دانلود کردم و بعضی از طرح های معماری را که در شرکت انجام داده بودم را تونستم چاپ کنم.از آنجا علاقه ی من به رندرینگ شروع شد و خواست من برای رفتن به یک مدرسه فیلم شکل گرفت.و من درخواست پذیرش در یک مدرسه فیلم کردم و آن ها تقاضای من را در سطح فارغ التحصیلان در USC برای انیمیشن و هنرهای دیجیتال قبول کردند. آنجا عاشق این کار شدم و دیگه پشت سرم رو هم نگاه نکردم.
 
در مورد دانشگاه هایی که در اونها تحصیل کردی و اینکه چه تاثیری در روند پیشرفتت داشتند برامون توضیح بده؟
در دانشگاه Lehigh، ترکیبی از معماری و تئاتر رو گذراندم. دوره هایی رو مثل طراحی، بازیگری و کارگردانی. تحصیلات من به عنوان یک معمار یک مقدار بحرانی بود. من آنجا یاد گرفتم که چطور عاشق کاری باشی که انجامش میدی، و تونستم قدرت تمرکز را به دست بیارم که به کارم علاقه و عشق بورزم. در دانشگاه USC من وارد دانشکده سینما و تلویزیون شدم و مدرک  MFA را در فیلم، ویدئو و انیمیشن با کامپیوتر گرفتم. من با Softimage شروع به کار کردم، ولی فوراً رفتم به سمت Alias PowerAnimator برای انیمیت کردن چند فیلم کوتاه دیجیتالی برای کلاس هایم. برام اینقدر جذاب بود و من هیجان زده شده بودم از توانمندی هایی که با تحصیلاتم به دست آورده بودم که بسیار هم برای من ساده بود.
 
با چه شرکت هایی همکاری داشتی و در چه پروژه هایی کار کردی و چه سمتی رو در اون پروژه ها داشتی؟
در چند جایی من کار کردم که شروع آن، یک سال در South Park بود به عنوان TD. بعد از یک سال، من به عنوان یک freelance کارهای مختلفی را انجام دادم تا اینکه به مدت 5 سال یک شغلی را در یک مجموعه ی تبلیغاتی به اسم Sight Effects شروع کردم. این تجربه به من خیلی چیزها رو یاد داد. بعد از آن من Sight Effects را ترک کردم و به کمک دوستم رفتم تا بتونه شرکت افکت سازی خودش را گسترش بده و کارهای خودش را با نرم افزارهای گرافیک کامپیوتری انجام بده و بعد از آن شروع به کار بر روی اولین فیلم از سری Fantastic Four کردم. بعد از یک سال، رفتم به Syndicate/Cafe FX به مدت شش ماه و بعد از آن به یک شرکت تبلیغاتی دیگر به نام Radium رفتم، نزدیک به 5 سالی در آنجا بودم و بعد از ترک آنجا کار فعلی خودم رو به عنوان سوپروایزر در Zoic Studios شروع کردم، در آنجا من روی انواع و اقسام تبلیغات و Showهای تلویزیونی کار کردم.
 
 
با چه نرم افزارهایی کار می کنی و دلیل انتخاب اون نرم افزارها چی بوده لطفا برامون کامل توضیح بده؟
شخصاً روی Maya و VRay کار می کنم. بعضی اوقات از mentalray استفاده می کنم، اما تقریبا همیشه از VRay. من کامپوزیت رو در After Effects ترجیح می دم.  ولی بیشتر تمرکزم روی Nuke و فتوشاپ به طور تمام وقت هست به خاطر اینکه تجربه زیادی در این رابطه ندارم. از آنجایی که به عنوان یک سوپزوایزر تیمم را هدایت می کنم، می تونم بگم که نرم افزار اصلی من Outlook هست ;)
 
 
به نظر تو چرا CG Artistها و شرکت های خارجی نسبت به شرکت های ایرانی موفق تر هستند و مهمترین دلایل موفقیت اونها رو چی می دونی؟
صادقانه بگم، من اطلاعات زیادی در این رابطه در حال حاضر ندارم. شخصا معتقدم که کار بین ایران و امریکا بسیار مشکل هست. ولی اگر بخواهیم منصفانه برخورد کنیم من هم هیچ کوششی در این رابطه شخصا انجام ندادم. من حجم کاری خیلی گسترده ای را در رابطه با نیرو های مبتدی و حرفه ای برای CG در ایران می بینم، و این فقط چیزی هست که من از اینجا می تونم حدس بزنم. حجم کار بسیار زیادی در امریکا به وقوع می پیوندد چون تقاضا برای سرگرمی و جلوه های ویژه وجود دارد. ولی خیلی از بازارهای دیگر هم در حال شکل گیری هستند در دنیا، مثل چین و هند. قسمت اعظمی از کارهای امریکا در کشورهای خارجی انجام میشه، بنابراین در حال حاضر بازار کار برای تغییر و تفسیر بسیار باز و گسترده است.
 
ما کتاب های موفقی رو از تو در این رشته دیدیم و اینکه با انتشارات بزرگ کار کردی. هدفت از این کار چی هست؟
من تقریبا حدود 10 سال پیش، چاپ اول کتابم را در رابطه با Maya 5 شروع کردم. برای من نا امید کننده بود چون کتاب هایی در رابطه با Maya در سطح مبتدی وجود نداشت، من همیشه نظرم این بود که یک کتابی را منتشر کنم، بنابراین تصمیم را گرفتم که مطالبی را برای یک کتاب جمع آوری کنم و سعی کردم تا آن را منتشر کنم. با انتشارات Sybex همکاری ام را شروع کردم( در حال حاضر انتشارات Wiley صاحب آن است) و از آن زمان تا به امروز با آن ها همکاری دارم.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
از تجربه های تدریست برامون بگو و اینکه آیا هر Artist خوبی میتونه یک مدرس خوبی هم باشه یا نه؟
اگر شما عاشق تدریس باشید، مدرس خوبی هم خواهید بود. من می بینم که بسیاری از هنرمندان از روابط عمومی بسیار عالی برخوردار هستند، و این مهارت مهمی هست برای یک مدرس. من از زمانی را که برای تدریس صرف می کنم لذت می برم، و واقعاً منتظر این هستم که از تولید بیام بیرون تا بتونم تمام وقت بر روی تدریس تمرکز داشته باشم. ولی به تولید نیاز دارم چون من را به عنوان یک مدرس و هنرمند به روز نگه می داره، برای این هست که من این موضوع رو جدی می گیرم. هنرمندانی که علاقه مند به اشتراک گذاری دانش خود هستند، خواهند توانست مدرسان خوبی باشند.مهارت های زیادی برای ارتباط با مردم نیاز هست تا بتوانی دانش خود را به آن ها منتقل کنی و به آن ها آموزش بدی، این چیزی هست که خیلی از هنرمندان ندارند، که خوب البته طبیعی هست!!
 
آیا تجربه خاصی در پروژه های بزرگ داشتی که برای خوانندگان ما جالب باشه و بخوای تعریف کنی؟
پروژه های بزرگ درست مثل پروژه های کوچک هستند. مهم این هست که شما چطور اون پروژه ها را انجام بدین. تشخیص کامل عمق و افق هر پروژه ای از مهم ترین المان هایی هست که باعث موفق شدن یک پروژه می شود. کاملا من واقف به اهمیت این موضوع هستم. شما اگر یک دید کاملاً شفاف در رابطه با اهداف خود داشته باشید، باید بهترین راه را برای رسیدن به آن ها انتخاب کنید و بهترین راه را برای انجام آن ها قبل از اینکه شروع به تولید کرده باشید. مهم ترین قسمتی که معمولا در پروژه ها فراموش میشه، داستان و دلیل ساختن آن است. بدون یک پایه استوار، هیچ چیزی نمیتونه روی پا بایسته چه کوچک و چه بزرگ. تنها تفاوت این هست که چند نفر روی یک پروژه کار می کنند، و چقدر طول می کشه.
 
 
خیلی ها به Animation علاقه دارند و دوست دارند مسیر درست رو بدونند چه پیشنهادی رو براشون داری اینکه از کجا شروع کنند و چطور حرکت رو به جلو داشته باشند؟
خیلی ساده است. شما تا آنجایی که امکان داره آن را انجام بدین، و هیچ موقع توقف نداشته باشید. کارتون رو به آدم ها نشان بدین و گوش بدین که اون ها چی میگن، اگر موافق نقد های آن ها نیستید مشکلی نیست. ولی باز هم شنونده باشید.این برای اینکه بتوانید یک درک اساسی در رابطه با توسعه کار خود داشته باشید کاملا ضروری است. افراد مختلف، ممکن هست نظرات بی ربطی داشته باشند، و ممکن هست منظورشون این باشه که شما به کار خودتون تسلط کامل رو ندارید ولی تمام این چیزها به وقتش باعث میشه که کار شما قوی تر بشه.
آموزشگاه و یا کلاسی رو برای خودتون پیدا کنید که بتونه برای شما موثر باشه. هیچ چیزی در زندگی نباید شما را از خلاقیت و علاقه مندی هایتان باز بدارد. بعضی اوقات موانعی هستند که بر سر راه شما قرار می گیرد، ولی نحوه برخوردتون با این موانع شما را به عنوان یک هنرمند تعریف می کنه. چون از طریق کار شما هست که مردم می تونن درون شما را ببینند نه فقط خود شما رو.
 
از اینکه وقتت را در اختیار ما گذاشتی ازت ممنونم...
خیلی متشکرم از این مصاحبه، باعث افتخارم بود...
 

 

captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
Load More...