در قسمت قبلی هیستوری باکس به بخشی از داستان Big Boss اشاره کردیم که بعد از وقایع Snake Eater ، او تنقری بیپایان نسبت به دولتها پیدا کرده بود ، که باعث شد در سال ۱۹۷۱، ارتش شخصی خود را راهاندازی کند. او ارتش مستقلش را در بهشت بیرونی( Outer Heaven) تشکیل داد و آنجا را تبدیل به مکانی برای کسانی کرد که میخواستند فقط و فقط به خاطر خودشان مبارزه کنند.
"We can tell other people about - having faith. What we had faith in. What we found important enough to fight for. It's not whether you were right or wrong, but how much faith you were willing to have, that decides the future." Solid Snake
در قسمت قبلی هیستوری باکس به بخشی از داستان Big Boss اشاره کردیم که بعد از وقایع Snake Eater ، او تنقری بیپایان نسبت به دولتها پیدا کرده بود ، که باعث شد در سال ۱۹۷۱، ارتش شخصی خود را راهاندازی کند. او ارتش مستقلش را در بهشت بیرونی( Outer Heaven) تشکیل داد و آنجا را تبدیل به مکانی برای کسانی کرد که میخواستند فقط و فقط به خاطر خودشان مبارزه کنند.
اما در پارت دوم هیستوری باکس میخواهیم درمورد یکی از مهم ترین شخصیتهای اصلی این دنیا صحبت کنیم یعنی Solid Snake، برای یاد آوری دوباره هر 4 اسنیک را به صورت کلی معرفی میکنم.
Big Boss: بیگباس در سال ۱۹۳۵ متولد شده. وی پدر سه اسنیک دیگر Solid Snake ، Liquid Snake و Solidus Snake است، هیچکس نام اصلی و حقیقی بیگباس را نمیداند اما میدانیم که در طول بازیهای مختلف این مجموعه تا به حال با نامهای «جان» و »جک» خطاب شده است. او القاب بسیاری دارد که از میان آنها میتوان به , Vic Boss ،Punished Snake, ،Venom Snake ،,Naked Snake و از همه مهمتر بیگباس اشاره کرد.
Solid Snake: او درسال ۱۹۷۲ متولد شده و یکی از سه فرزند اسنیک است. Solid Snake که در این قسمت از هیستوری باکس به او می پردازیم دقیقا به مانند پدرش یعنی Big Boss یک ابرسرباز واقعی به نام دیوید است. او القاب مختلفی دارد که از میان آنها میتوان به Legendary Mercenary، old Snake و Legendary Hero اشاره کرد.
Liquid Snake: لیکوئید اسنیک در سال ۱۹۷۲ متولد شده است. او برادر دوقلوی سالید اسنیک است و دشمن خونی سالید نیز به شمار میرود.
Solidus Snake: او در سال ۱۹۷۱ به دنیا آمده است. وی با نام تقلبی «جرج سیرز» در سال ۲۰۰۵ رییس جمهور آمریکا میشود و تمام عمرش در پی آزادی مطلق است.
خب پس از آشنایی کلی درباره اسنیک ها، به ادامه داستان این قسمت می پردازیم.
سال 1970: (Final Straw)
بعد از اتفاقات Snake Eater یگان فاکس به کل از بین میرود Big Boss، زیرو و کمبل یگان جدیدی با نام «FOXHOUND» میسازند. پس از اینها، زیرو و آسلات با سرمایهی هنگفتی که به دست آورده بودند سازمانی به نام میهنپرستان را تشکیل می دهند. آنها تمام افراد بزرگ در عملیاتهای قبلی را هم به این گروه میآورند و اسنیک را تبدیل به ابرسرباز نمادین این گروه میکنند. اسنیک که با طرز تفکر زیرو مشکل دارد، از این موضوع در عذاب است و این ناراحتی را دائما به زیرو ابلاغ میکند . اما وی هیچ توجهی به این موضوع ندارد. در اوایل دهه 70 در طی یک حادثه بیگ باس به کما میرود، Major Zero (که نام حقیقی او دیوید است و در پارت قبلی به او اشاره کردیم) بیگ باس را برای ساخت کلونهایی از ژن او، به یک آزمایشگاه مخصوص منتقل میکند.
این پروژه کهLes Enfants Terribles (French for The Terrible Children) نام داشت توسط دولت آمریکا پشتیبانی شد. علت این کار این بود که بیگباس پیشتر به خاطر قرار گرفتن در برابر تشعشعات هستهای، عقیم شده بود و اگر میمرد، آنها دیگر هیچ ابرسربازی مانند آن نداشتند همچنین زیرو با هراس از این که روزی اسنیک یا همان Big Boss او را ترک کند با عنوان یک بیمه نامه ، بدون اطلاع دادن به اسنیک، سه فرزند از او متولد میکند. هدف زیرو این بود که این ژنها را در رحم زنی جای دهند و باعث به دنیا آمدن فرزندانی با تواناییهای شبیه بیگباس شوند اما بر خلاف خواستهی او، بعدها اسنیک از این ماجرا خبردار میشود و تنفری که از زیرو دارد به اوج خودش میرسد. به همین دلیل به طور کلی همهی آنها را ترک میکند. (زیرو از ترس این که روزی اسنیک مجددا او را پیدا کند و برایش خطرآفرین شود، نام رمز خودش و سازمانش را به «سایفر» تغییر میدهد).
ژنهای اسنیک در بدن دو زن مختلف قرار گرفت و اولین فرزند وی با نام سالیدوس اسنیک، در سال ۱۹۷۱ متولد شد. متاسفانه یا خوشبختانه هیچکس نمیداند که مادر وی چه کسی است اما میدانیم که از بین سه فرزند بیگباس، وی بیشترین شباهت را از هر جهت به او دارد.
یک سال بعد ، 2 فرزند دیگر با اسم های رمزی Solid Snake(David) و Liquid Snake(Eli) به دنیا آمدند. به این 3 پسر به اصطلاح Sons Of Big Boss گفته میشود.
یک سال بعد از این وقایع Big Boss که دیگر از سیاستبازیهای کثیف دولتمردان و افراد قدرتطلب بریده بود، همچون یک سرباز تنها به جنگهای مختلفی میرفت. در طی یکی از همین جنگهای مختلف در جایجای دنیا، او توسط دولت کلمبیا برای فرماندهی یک یگان و نابود کردن یک سری شورشی اعزام میشود. او پس از شکست شورشیها و مبارزات بسیار، متوجه میشود که فرماندهی این شورشیها که «کازوهیرا میلر» نام دارد و از نظر شخصیتی شباهت کمنظیری به او دارد. اسنیک هرگونه که هست میلر را راضی میکند که به او بپیوندد و آنها در ادامه گروه کوچکی را با نام ارتش بدون مرز Militaires Sans Frontières یا MSF در سال ۱۹۷۲ تشکیل میدهند و گروه مزدور کوچک خود را در سواحل کلمبیا مستقر مینمایند.
به داستان Solid Snake بگردیم:
David یا همان Solid Snake در اوایل زندگیش به دست چند خانواده ای که او را به سرپرستی قبول کرده بودند بزرگ شد و بعد ها در سن 18 سالگی وارد ارتش آمریکا شد، در همان نوجوانی توانست وارد گروه The Green Berets بشه و اولین ماموریت او نفوذ به غرب عراق در طی جنگ Gulf War در سال 1991 بود، در طول جنگ به روی خیلی از سرباز های امریکایی آزمایش هایی شده بود و به آن ها دارویی به نام Soldier Genes تزریق کرده بودند تا سعی کنند نتایج آزمایش The Terrible Children را تکرار کنند و بتوانند ابر سربازی مانند Big Boss بسازند.
بعد از جنگ David به نیرو های ویژه ی Big Boss یعنی FOXHOUND میپیوندد که در هنگام گذراندن تمرینات ویژه به او لقب Solid Snake داده میشود در این تمرینات، سقوط آزاد، زبانشناسی، closed-circuit open-circuit combat diving و همچنین Free Climbing را به طور حرفه ای یاد میگیرد، همچنین Big Boss به طور خصوصی به او CQC یا Close Quarters Combat و اهمیت داشتن اراده برای زنده ماندن در میدان جنگ را می آموزد.
1995: حمله به بهشت بیرونی
در سال 1995، قدرتهای غربی اطلاعاتی را به دست آوردند که نشان میداد در پایگاهی با نام Outer Heaven که در آفریقای جنوبی قرار گرفته سلاح کشتار جمعی در دست ساخت است.. دولت آمریکا برای نفوذ به این پایگاه و کسب اطلاعات به سراغ گروهی از نیروهای ویژه با نام FOXHOUND میرود که توسط بیگباس سرباز افسانهای هدایت میشود. این گروه از سوی دولت آمریکا وظیفه پیدا میکند که با نفوذ به بهشت بیرونی هر سلاحی که ممکن است تبدیل به تهدیدی علیه غرب شود را نابود کنند و نام این عملیات N312 می گذارند. در مرحله ی اول Gray Fox به عنوان بهترین مامور FOXHOUND وظیفه پیدا میکند که این عملیات را به انجام دهد. گری فاکس با موفقیت به Outer Heaven نفوذ کرد و وقتی که مشغول جمعآوری اطلاعات بود توسط نیروهای این پایگاه دستگیر میشود. برخی از اطلاعات کسب شده از سوی گری فاکس به FOXHOUND ارسال میشود اما آخرین ارتباط او با گفتن Metal Gear… نیمهکاره قطع میشود.
چند روز بعد از شکست عملیات N312 ، نوبت به نیروی تازه کار FOXHOUND یعنی Solid Snake میرسد او برای دریافت اطلاعات اولین ماموریت خود به دیدار با بیگ باس میرود. بیگ باس شرایط و اتفاقات پیش آمده برای گری فاکس را به سالید اسنیک توضیح و به او دستور میدهد که خود را برای عملیات N313 آماده کند. هدف اصلی ماموریت او، نجات فاکس و پیدا کردن حقیقت پشت پرده Metal Gear بود. اسنیک از مسیری دشوار وارد بخشی از پایگاه Outer Heaven شده و در همان ابتدا بیگ باس با ارتباط بیسیم به او میگوید که این ماموریت بدون شک سختترین تجربهای است تاکنون به خود دیده است. اسنیک با موفقیت به Outer Heaven نفوذ کرده و در جریان حرکت خود با گروهی از زندانیها روبرو میشود. در این میان این زندانیها اسنیک با کایل اشنایدر ملاقات میکند که به عنوان رهبر گروه مقاومت آفریقای جنوبی شناخته میشود. اشنایدر اطلاعاتی را از محل سلول Gray Fox در اختیار اسنیک قرار میدهد و قهرمان بازی نهایتا با موفقیت، محل زندانی شدن نیروی FOXHOUND را پیدا میکند. گری فاکس به اسنیک توضیح میدهد که Metal Gear در اصل جنگافزاری پیشرفته است که امکان شلیک موشک هستهای از هر سطحی را در اختیار دارد. متال گیر هنوز به شکل نهایی فعال نشده و در پایگاه باقی مانده، اما تنها دکتر drago petrovich madnar ، سازنده آن میداند که چگونه میتوان این سلاح را نابود کرد. اسنیک برای پیدا کردن گری فاکس مجبور می شود، تا خود را به نیروهای Outer Heaven، تسلیم کند و به همین واسطه در جریان فرار از زندان هیچکدام از تجهیزاتش را به همراه ندارد.
در راه فرار اسنیک با Shotmaker یکی از نیروهای ویژه Outer Heaven روبرو شده و مجبور میشود تا به عقب بازگردد و بعد از پیدا کردن تجهیزاتش به سراغ او برود. در این میان اسنیک متوجه میشود که یک فرستنده نیز در وسایلش وجود دارد و آن را نیز نابود میکند.
اسنیک در ابتدا Shotmaker را شکست داده و در ادامه با دیگر نیروی ویژه این پایگاه یعنی Machingun Kid روبرو شده و او را هم از پیش بر میدارد. نهایتا بعد از چند مبارزه نفسگیر و درگیر شدن با هلیکوپتر نظامی HindD، اسنیک موفق به پیدا کردن محل دکتر Madnar می شود، اما در همان لحظه با سلولی خالی روبرو میشود. اسنیک با گرفتن اطلاعات از نیروهای Outer Heaven متوجه وضعیت دکتر مدنار شده و برای پیدا کردن او به ساختمان شماره دو میرود. در این مسیر اسنیک با یک تانک مبارزه کرده و نهایتا متوجه میشود که تعداد زیادی نیروی نظامی در مقابل ساختمان دو قرار گرفته و عملا نفوذ به آن را غیرممکن کردهاند. نیروهای Outer Heaven از نفوذ نیروی FOXHOUND باخبر شده و وضعیت امنیتی را در حالت ویژه قرار داده است. بیگباس با اسنیک تماس گرفته و به او توضیح میدهد که برای نفوذ به این ساختمان باید خود را شبیه نیروهای دشمن کند و از این پس با فرکانس 120.13 با او تماس میگیرد. نقشه جدید بیگباس کارساز است و اسنیک با موفقیت وارد ساختمان دو شده و نهایتا دکتر مدنار را پیدا میکند. اینجاست که مشخص میشود فرد پیش روی او در اصل یک بدل است و همان لحظه تله خودکشی فعال میشود. اسنیک از انفجار تله جان سالم به در برده و به راه خود برای پیدا کردن دکتر مدنار ادامه می دهد. بعد از این جریانات اسنیک با موفقیت دکتر مدنار را پیدا کرد، اما او توضیح میدهد که تنها به شرط نجات دخترش Ellen، نحوه از بین بردن متال گیر را توضیح میدهد. اسنیک به زیرزمین ساختمان یک برگشته و با Ellen روبرو می شود که به او توضیح میدهد پدرش برخلاف میلش مجبور به ساخت Metal Gear شده.
اسنیک برای بار دیگر به سراغ دکتر مدنار رفته و به سالید اسنیک اطلاع میدهد که Metal Gear TX-55 در طبقه صدم ساختمان شماره سه در زیرزمین قرار دارد و برای از بین بردن آن باید مواد منفجره با ترتیب خاصی روی پایههای آن قرار بگیرد. اسنیک برای به پایان رساندن ماموریت خود باید با تعداد زیادی از قدرتمندترین نیروهای Outer Heaven مواجه میشد اما عجیبترین موضوع برای او رفتار متفاوتی بود که بیگ باس از خود به نمایش میگذاشت. در مسیر رسیدن به محل قرارگیری متال گیر، بیگباس اطلاعات غلطی را در اختیار اسنیک قرار میداد تا او را گمراه کند و نهایتا دستور لغو ماموریت را اعلام میکند. سالید اسنیک خود را به طبقه صد زیرزمین ساختمان شماره سه میرساند اما متوجه میشود که برای ورود به محل قرارگیری متال گیر نیاز به یک کارت مخصوص دارد. تماس اسنیک با جنیفر یکی از نیروهای مقاومت که پیشتر توسط او آزاد شده بود، آشکار میکند که کارت مخصوص در ساختمان شماره دو قرار دارد. اینبار از طریق لولههای انتقال آب، اسنیک به ساختمان شماره دو رفته و با Dirty Duck مبارزهای سخت را پشت سر میگذارد. کارت مخصوص در اختیار Dirty Duck بود و حالا اسنیک با گرفتن آن، فاصله زیادی تا رسیدن به متال گیر ندارد. اسنیک به طبقه صدم زیرزمین ساختمان شماره سه برمیگردد اما به شکلی غیرمنتظره اشنایدر با او تماس میگیرد. اشنایدر قصد دارد حقیقتی عجیب را درباره رهبر Outer Heaven بازگو کند اما ارتباطش نیمهکاره قطع میشود.
اسنیک تمام موانع را پشت سر گذاشته و بالاخره به محل قرارگیری متال گیر میرسد. طبق دستور دکتر مدنار مواد منفجره را به آن متصل کرده و نهایتا موفق به نابودی آن میشود. در همین لحظه فرایند نابودی خودکار پایگاه شروع به کار میکند و اسنیک که به دنبال فرار از منطقه است، بالاخره با رهبر ناشناس Outer Heaven رودررو میشود که کسی نیست جز بیگ باس ! بیگ باس آشکار میکند که اسنیک تنها برای دریافت اطلاعات دروغین به این ماموریت فرستاده شده اما عملکرد او باعث شد تا نقشههای بیگ باس طبق برنامه جلو نرود. حالا بیگ باس که خود را شکست خورده میبیند، قسم میخورد که تنها نمرده و اسنیک را هم از بین میبرد. اسنیک در مبارزه سخت موفق به شکست بیگباس شده و چند ثانیه مانده تا نابودی پایگاه، از Outer Heaven فرار میکند بیگ باس در این انفجار کشته میشود. سالید اسنیک با مرکز FOXHOUND تماس گرفته و اعلام میکند، متال گیر از بین رفته و ماموریت N313 با موفقیت انجام شد. فردای آن روز ایستگاه رادیویی KNK در آفریقای جنوبی برای پوشش اتفاقات صورت گرفته خبر از رخ دادن زلزلهای در منطقه گالزبرگ میدهد.
******
برای سالها تفکر عمومی این بود که سالید اسنیک در انتهای Metal Gear با بیگباس مبارزه کرده و او را از پا درآورده اما مبارزه نهایی این بازی با بدل بیگ باس یعنی Venom Snake بوده. سرانجام عملیات N313 با دستور ناتو برای بمباران Outer Heaven همراه میشود تا تمامی باقی ماندههای سلاحهای هستهای نابود شود. گفته میشود که این بمباران منجر به انفجارهای هستهای دیگری در منطقه شده ، اما واقعیت ماجرا برای همیشه از دید رسانهها و مردم مخفی ماند. پایگاه Outer Heaven به شکل کامل از بین میرود اما از میان نیروهای آن تعداد اندکی زنده میمانند. افرادی که توسط بیگ باس واقعی نجات پیدا میکنند. جالب است که در میان این افراد چهرههایی همچون اشنایدر نیز حضور دارند که برای سالها در مقابل بیگ باس قرار داشتند اما حالا و با دیدن رفتار قدرتهای غربی به جنبش او پیوستهاند. بیگ باس قسم میخورد که برای بار دیگر با سالید اسنیک ملاقات میکند و در این نقطه داستان Metal Gear به پایان میرسد.
داستانی که نشان میدهد ونوم اسنیک، درست مانند بسیاری از نزدیکان بیگ باس، در مسیر تحقق رویاهای باس جان خود را فدا کردند. سربازی که برای سالها نقش بیگ باس را ایفا میکرد و نهایتا توسط فرستاده او کشته شد. بیگباس برای پنهان کردن هویت ونوم اسنیک به آمریکا برگشت و هدایت FOXHOUND را برعهده گرفت اما موفقیتهای سالید اسنیک همه چیز را خراب کرد. حالا بیگ باس باید کشوری دیگر را برای سربازهای بدون مرز شکل دهد (او قلعه نظامی جدیدش را Zanzibar تشکیل میدهد).
Solid Snake بعد از اتفاقات Outer Heaven حتی با اینکه ماموریتش موفقیت آمیز بود از FOXHOUND جدا شد و خود را بازنشسته کرد و همچنین آموزش های CQC که از بیگ باس یاد گرفته بود را برای همیشه به فراموشی سپرد (بدلیل خیانت بیگ باس به او). بعد ها Solid Snake توسط نیرو های CIA دیده شد و 6 ماه به عنوان مامور مخفی برای CIA را کار کرد اما راضی نشد و آن جا را ترک کرد و به یک مزدور برای اجیر شد تبدیل شد.
سال 1999: بازگشت Big Boss
دسامبر سال 1999 روابط دیپلماتیک ابر قدرتهای جهان نسبت به همدیگر رو به بهبودی بود، آنها موافقت خود را برای خلع سلاح هستهای و نابودی آن اعلام کردند، که در همین جو صلح، ملت کوچکی در خاورمیانه به نام Zanzibar (زنگبار) یک رژیم نظامی به وجود آوردند و شروع به حمله ناگهانی به سازمانهای دفع سلاح هستهای ملتهای بزرگ کرد. در همین زمان جهان دچار بحران کاهش انرژی فسیلی بود. دانشمند اهل چک به نام Dr Kio Marv (کیو مارو) جلبکهای پرورش یافته بیولوژیکی به نام Oilix را اختراع کرد که میتوانست به صورت معجزه آسایی مشکل نفت را برطرف کند. دکتر Marv در راه سفر به آمریکا برای کنفرانس انرژی جهانی بود که توسط سربازان ارتش “زنگبار” دزدیده شد. حالا زنگبار با گروگان گرفتن Kio Marv و داشتن سلاحهای هستهای کنترل همه انرژی جهان را در دست داشت به سرعت توسط دولت های بزرگ به عنوان یک خطر جدی شناخته شده و تنها، بهترین مامور مخفی FOXHOUND میتوانست به این کشور نفوذ کند و دکتر Kio Marv را نجات دهد. بنابراین Roy Campbell فرمانده جدید FOXHOUND، Solid Snake را که در بازنشستگی به سر میبرد، برای انجام این ماموریت، تنها با پاکتی سیگار به زنگبار میفرستد. اسنیک موفق به نفوذ به قلب جزیره شد. او در طول ماموریت خود متوجه میشود که Gray Fox همان شخصی که 4 سال پیش در عملیات Outer Heaven نجات داد بود رهبری نیروهای نظامی زنگبار را بر عهده دارد و او نیز مانند بیگ باس به FOXHOUND خیانت کرد.
اسنیک با Holly White که یک عضو CIA و Goerge Kessler که یک متخصص و همچنین Master Miller که به او توصیههای پزشکی میدهد ارتباط برقرار میکند و آنها به او در طول ماموریتش کمک میکردند.
پس از راهی طولانی و شکست دادن اعضای زنگبار، Snake متوجه میشود که بیگ باس، فرماندهی پیشین او، که گمان میکرد در واقعهی Outer Heaven کشته شده، از آن مهلکه جان سالم به در برده و همچنین Dr Madnar دوباره به اجبار برای بیگ باس کار میکند و در حال ساختMetal Gear دیگری است. اسنیک با پیام محرمانهای از سوی “کیو مارو” مواجه میشود که این پیام توسط کبوتری حمل میشد و حاوی شمارهی از دکتر Kio Matv بود و او فقط میتوانست به زبان روسی صحبت کند، برای فهمیدن حرفهای “ماروٰ”، میلر با او ارتباط برقرار میکند و متوجه میشود اسنیک باید دنبال مامور Stb به نام Gustava Heffner بگردد. بعد از پیدا کردن گوستاوا، او محل قرنطینهی دکتر “مدنار” را به Snake نشان میدهد و هر دو موفق به پیدا کردن او میشوند. مدنار که تنها فردی بود که جای کیومارو را میدانست، اسنیک و گوستاوا رو به سمت پلی راهنمایی میکند و در زمان رد شدن پل را منفجر میکند که باعث مرگ گوستاوا میشود. مدنار علت خیانتش را رد کردن تئوریهایش توسط جامعه ی علمی میداند و اسنیک را کنار جسد گوستاوا تنها میگذارد. بعد از مدنار سرو کلهی گری فاکس پیدا میشود و از او میخواهد ماموریتش را رها کرده و از زنگبار برود.
به هر حال اسنیک موفق به رد شدن از روی پل میشود و به دنبال کیو مارو میرود. وقتی به آنجا میرسد جسد بی جان دکتر Marv را که شکنجه شده بود، در کنار مدنار میبیند. اسنیک کارتریجی را که حاوی فرمول Oilix بود را پیدا کرده و بعد از کشتن “مدنار” ٰاسنیک به درون تلهای میوفتد که به محل نگهداری Metal Gear D منتهی میشد، در آن محل با گری فاکس که Metal Gear D را هدایت میکرد مواجه شد و بعد مبارزه ای نفس گیر متال گیر را نابود میکند. گری فاکس که از انفجار Metal Gear D جان سالم به در میبرد، اسنیک را به یک جنگ تن به تن فرا میخواند و اسنیک برای بار دوم او را شکست میدهد. گری فاکس هنگام مرگ از معشوقهاش برای او میگوید. اسنیک که متوجه میشود معشوقهی گری فاکس همان گوستاوا است به او میگوید: آرام بخواب که او منتظر توست. گری فاکس از اسنیک تشکر میکند و آرام جان میدهد.
در همین زمان اسنیک صدای شخصی را میشنود که او را به مقابله با خود فرا میخواند. او متوجه میشود که این صدا بدون شک متعلق به فرماندهی پیشین خود یعنی بیگ باس است. Snake باورش نمیشد که Big Boss هنوز زنده است و بیگ باس از او درخواست می کند که با یک مبارزه ی آخر همه چیز را برای همیشه تموم کنند.
اسنیک در اون مبارزه اسلحهای در اختیار نداشت و با استفاده از یک فندک و اسپری، آتش افکنی میسازد و به وسیلهی آن بیگ باس را آتش میزند و شکست می دهد. بیگ باس در آخرین لحظات فریاد میزند “هنوز نه… هنوز تمام نشده”. اسنیک با پایان یافتن ماموریتش بعد از مرگ بیگ باس با هالی از جزیره فرار میکند، اسنیک به شمال آمریکا باز می گردد و در طبیعتی کنار دریاچه های دو قلو برای بار دوم خودش را بازنشته می کند.
******
به 5 سال بعد میرویم.
ماه فوریه سال 2005: The Shadow Moses Incident
چند سال بعد از اتفاقات زنگبار (Zanzibar) لیکوئید اسنیک برادر دوقلوی سالید اسنیک به همراه Ocelot کنترل جزیرهای به نام Shadow Moses که در آلاسکا قرار داشت را در درست میگیرند آنها برای بر هم نزدن امنیت جهانی 2 در خواست از دولت امریکا داشتند:
-
تحویل بقایای جسد Big Boss
-
1 بیلیون دلار پول
اگر دولت آمریکا به خواسته تروریستها تن نمیداد در طی 10 روز آینده یکی از کلاهکهای هستهای که رادار قادر به دیدن آن نبود را به سمت آمریکا شلیک میکردند. دولت آمریکا برای جلوگیری از این فاجعه، دست به دامان Campbell و او نیز دست به دامان Solid Snake میشود و بدین ترتیب، مامور سالید اسنیک 31 ساله که کمی هم از میادین جنگ دور بوده است، آماده رفتن به جزیره Shadow Moses میشود. هرچند اسنیک برای این ماموریت دو شرط داشت، اینکه از تمامی اتفاقات و اطالاعات ماموریت خبر داشته باشد و فقط از Campbell دستور بگیرد همچنین اسنیک به دلیل شباهتش به رئیس گروه تروریست ها یعنی Liquid Snake موهایش را به طور کامل کوتاه کرد تا او را با لیکویید اشتباه نگیرند.
دکتر نائومی هانتر (Naomi) پزشک متخصص برای اینکه سرمای جزیره برای اسنیک قابل تحمل شود داروئی به او تزریق می کند تا در برابر سرما مقاوم شود و بعد اسنیک به همراه گروه Fox در یک زیردریایی به سمت جزیره راهی میشوند.
ماموریت اسنیک اطمینان از توانایی هسته ای دشمن و نجات گروگان ها یعنی: دونالد اندرسون (رئیس شرکت DARPA) و پیدا کردن کنت بیکر (رئیس شرکت ArmsTech) است.
Solid Snake در ابتدای ورود به جزیره Shadow Moses لحظهای فردی را میبیند که بعد مشخص میشود آن فرد کسی نیست جز لیکوئید اسنیک (اسنیک هنوز خبر ندارد که او برادرش است). David به تنهایی وارد پایگاه میشود و با کمک خود را به سلول اندرسون رئیس شرکت دارپا میرساند و بعد متوجه میشود که او و بیکر (رئیس شرکت آرمزتک) در حال ساخت متال گیر جدیدی با رمز رکس (Rex) بودند، و رکس قابلیت حمل کلاهک هستهای را داراست که در رادار هم شناسایی نمیشود. خبر بد دیگر این بود که رمزهای فعال شدن متال گیر، توسط سایکو مانتیس (Psyicho Mantis) یکی از افراد فاسد گروه فاکس هاند به دست تروریستها افتاده و تنها راه غیرفعال کردن متالگیر، پیدا کردن سه کارت (Pal) بود.
Snake، اندرسون را پیدا میکند و بعد از صحبت کوتاهی که با او داشت، اندرسون با حمله قلبی شدیدی مواجه میشود و میمیرد! اسنیک در ادامه راه با دختری روبرو میشود که لباس تروریستها را به تن کرده بود اما به اسنیک برای فرار کمک میکند و بعد بدون معرفی کردن خود، از اسنیک جدا میشود. اسنیک به حرکت خود ادامه میدهد و خود را به زیرزمین میرساند و با بدن نیمه جان “بیکر” مواجه میشود که به ستونی آهنی بسته شده بود. اسنیک قصد باز کردن دستهای بیکر دارد که بیکر با فریادی او را از بمبهای “C4” که در اطرافش هست مطلع میسازد. در همین حین سر و کله (Ocelot) پیدا میشود. Ocelot اسنیک را به مبارزه دعوت میکند؛ Ocelot مثل همیشه تفنگهای خود را بیرون میکشد و شروع به تیراندازی به سمت سالید اسنیک میکند و در حین مبارزه Ocelot نقل قولی از بیگ باس هم بیان میکند:
“چند وقتی بود مبارزه به این خوبی نکرده بودم اسنیک! البته تو رمزت با رئیس (بیگ باس) یکیه. پس تو همونی که رئیس ازش تعریف می کرد؟”
در همین گیر و دار و بدون هیچ مقدمهای یکی از دستان Ocelot (دست چپ) از ساعد قطع شد! اما توسط چیه یا چه کس؟ در یک لحظه نینجایی به همراه یک شمشیر ظاهر میشود! آسلات پا به فرار می گذارد. نینجا، اسنیک را به مبارزه دعوت میکند. مبارزه کوتاهی بین آنها در میگیرد و نینجا پس از مدتی صحنه مبارزه را ترک میکند…
اسنیک سریع به سمت بیکر میرود و از او در خواست میکند کلید کارت رو به او بدهد؛ که متوجه میشود بیکر آن کلید را قبلاً به یک دختر جوان داده (مریل)! البته مغز بیکر از ذهن خوانیهای سایکو مانتیس به علت جراحی که بر روی عصبهای مغزیش انجام داده بود در امان بود اما در هر حال رمز اون هم بدست تروریستها افتاده بود. آخرین حرف بیکر هم در مورد (Hal emmerich Otacon) بود که اسنیک برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر در مورد متال گیر باید او را پیدا میکرد. پس از آن بیکر هم همانند اندرسون با یک سکته قلبی عجیب جان خود را از دست می دهد.
اسنیک فرکانس دخترک جوان را پیدا میکند و متوجه میشود این دختر همان خواهرزاده کمپبل، Meryl Silverburgh بوده و به کمک او از آنجا خارج میشوند و در مسیر برای پیدا کردن اتاکن باز هم با نینجا برخورد میکند. نینجا تقاضای یک نبرد رودرو و تن به تن را از اسنیک میکند، و حتی بعد از خوردن هر مشت تقاضای مشت بیشتری میکند و بعد از مدتی رو به اسنیک چنین میگوید: “من خودمو گم کردم اسنیک! منو نشناختی؟ خوب نگاه کن!”
اسنیک این صدا به گوشش آشنا میرسید! آری او فرانک بود! Gray Fox یا Frank Jaeger یکی از مریدان بیگ باس بود که دوست صمیمی اسنیک هم بود. آنها در نبردی در زنگباز در میدان مین روبروی هم قرار میگیرند و اسنیک او را از پای در میآورد. آنها حتی در مبارزه هم مشکلی با هم نداشتند، چون قوانین میدان جنگ حتی برای بهترین دوستها باید اجرا شوند. گری فاکس بدنی نیمه جان داشت و تبدیل به نینجا شده بود. بعد از درگیری و مکالمه کوتاهی که بین اسنیک و فاکس ایجاد میشود، فاکس باز هم صحنه نبرد را با حالتی عجیب ترک میکند.
دکتر Emmerich هم که در کمدی در اتاق خود پنهان شده بود، از کمد خارج شده و به همراه اسنیک قصد متوقف کردن متال گیر را می کنند. البته در این راه اسنیک با کمپبل، نائومی، می لینگ هم در ارتباط هست و اطلاعاتی را که لازم دارد از آنها میگیرد. همچنین استاد میلرMaster Miller که اسنیک تمام آموزشهای رزمی و فنون جنگی را تحت نظارت مستقیمش یاد گرفته بود نیز کمکش می کرد. شخص مرموزی به نام Deepthroat هم که هویت مشخصی نداشت به اسنیک طی تماسهایی کمکهای حیاتی میکرد اسنیک در راه باز هم به مریل برخورد میکند. مریل دختری بود که از بچگی دوست داشت سرباز باشد و مثل اسنیک تبدیل به یک افسانه شود. مریل به هر ترتیبی شده اسنیک را قانع میکند تا او را همراه خود ببرد.
اسنیک و مریل به سمت ساختمان متال گیر حرکت میکنند اما در راه مریل کمی مضطرب و عجیب به نظر میرسید. در همین گیر و دار “سایکو مانتیس” ذهن خوان گروه فاکس، با ماسک اکسیژن خود ظاهر میشود. سایکو کنترل ذهنی و فیزیکی مریل را به دست گرفت و اسنیک در یک نبرد سخت سایکو مانتیس را شکست و مریل را نجات میدهد. در لحظات پایانی زندگی سایکو مکالمهای بین او و اسنیک انجام میشود:
Psyicho Mantis: هر ذهنی که بهش نفوذ کردم و افکارش رو خوندم، همه اون ذهنها حول یه چیزی میگشتن، بیزاری و خودخواهی. این ها باعث شد من از این نسل بیزار بشم، اما تو فرق داری تو مثل ما هستی. نه گذشتهای داری نه آیندهای. ما در زمان حال زندگی میکنیم؛ وقتی ذهن پدرم رو دیدیم، دیدیم اون از من متنفره چون تولد من باعث مرگ مادرم شد. من هم به تلافی این کار تمام روستا رو برای پاک کردن گذشتهام آتش زدم. همون کاری که تو کردی اسنیک (اشاره به نبرد زنگبار و رها کردن بیگ باس در آتش) اسنیک تو مثل باس میمونی. نه، تو بدتر از اونی. بعد رو به مریل میکند: “من آینده اون رو هم می خونم تو توی قلب اون جای زیادی رو می گیری. اما نمی دونم شما به هم می رسید یا نه. لطفا ماسک من رو دوباره روی صورتم بگذار…
مانتیس راه خروج و مخفی به متال گیر را به آنها نشان میداد و ابراز خشنودی از اولین کار نیکش در زندگی را نشان داد!
مریل رو به اسنیک: میتونم یه چیزی ازت بپرسم؟
اسنیک: بپرس؟
مریل: اون یه چیزی گفت؟ در مورد ما؟ اسم واقعیت چیه؟
اسنیک: خب، اسم تو میدون جنگ هیچ معنایی نداره، من خانوادهای ندارم. بقیه آدما زندگیمو پیچیده میکنن. دلم نمیخواد درگیر بشم. (حقیقت این است که اسنیک به مریل علاقه دارد)
اسنیک و مریل به سمت ساختمان متال گیر حرکت میکنند اما در اواسط راه،ناگهان سه تیر به پا و دستهای مریل برخورد میکنند. تک تیرانداز کسی نبود جز اسنایپر ولف (Sniper Wolf)، یکی از بهترین تک تیراندازها. اسنیک فریاد بلندی میزند و خود را مقصر تیر خوردن مریل میداند اما مریل از او میخواهد که او را ترک کند.
اسنیک برای پیداکردن یک سلاح تک تیراندازی برای مقابله با Sniper Wolf مجبور به عقب نشینی شد اما وقتی برگشت، نه اثری از مریل بود و نه اسنایپر ولف. وقتی رد خون مریل را تعقیب میکرد، توسط اسنایپر ولف و سربازانش دستگیر شد.
اسنیک توسط آسلات شکنجه شده و پس از مقاومت در برابر شکنجههای آسلات به زندان انداخته شد. اما توسط اتاکن فرار میکند و خود را به پشت بام مخابراتی ساختمان میرساند و آن موقع بود که لیکوئید با یک هلیکوپتر پل ارتباطی ساختمان A و B را از بین میبرد. اسنیک به همراه طنابی از بالای ساختمان خود را به پایین میرساند. اسنیک از منطقه مخابراتی خارج و به پشت ساختمانی که متال گیر رکس بر روی آن قرار داشت میرسد، که ناگهان تیری به کنار پای اسنیک برخورد میکند. اسنایپر ولف! درگیری شدیدی بین ولف و اسنیک اتفاق میافتد و ولف، اسنیک روا تهدید به مرگ میکند. (در مکالمهای که اسنیک با اتاکن داشته، متوجه شده بود اتاکان عاشق این زن شده است و از اسنیک میخواست تا به او صدمهای نزند) اما اسنیک ولف را به شدت زخمی میکند و خود را به او میرساند.
اسنایپر ولف: من اهل کردستانام. تمام خانوادهام توسط بمباران شیمیایی صدام، علیه کردهای عراق کشته شدند تا اینکه صلاح الدین (بیگ باس) اومد و منو نجات داد… ولف اسنایپش را در آغوش میکشد و… اسنیک با یک تیر اورا خلاص میکند.
بعد از نبرد اسنیک خود را به مقر متال گیر میرساند و با گوش دادن به صحبتهای آسلات و لیکوئید متوجه میشود که آنها قصد دارند یکی از پایگاههای هستهای چین را از بین ببرند تا جنگی بین چین و آمریکا در بگیرد. متاسفانه یکی از دوربینها متوجه حضور اسنیک شده و درگیریای میان اسنیک و سربازان ایجاد میشود که این اتفاق باعث گم شدن کارت پال میشود؛ که بعدا اسنیک دوباره آن را پیدا میکند؛ و بعد از بازگشت به اتاق فرمان متوجه میشود که کسی در آن حضور ندارد. اسنیک در تماسی با اتاکان متوجه میشود که هر 3 کارت در همین کارت هستند و در دماهای مختلف کارت تغییر شکل میدهد. اسنیک هر 3 کارت را وارد میکند، اما در کمال ناباوری بجای غیر فعال شدن، متالگیر فعال میشود. آن موقع است که تماسی از طرف استاد میلر به اسنیک زده میشود اما با صدای لیکوئید!: “برادررر خیلی ممنون!
و بعد از آنن کمپبل با اسنیک تماس میگیرد و اشاره میکند جسد استاد میلر سه روز پیش در خانهاش پیدا شده است و این لیکویئد بوده که با تغییر صدا، خود را استاد میلر نشان داده بود. و تمامی این نقشهها بخاطر این بوده که اسنیک زحمت فعال کردن متال گیر را بکشد. برای همین بود که اسنیک بعضی مواقع با هیچ سرباز و مانعی روبرو نمیشد. و آن زندانیها واقعاً اندرسون و بیکر نبودند و آنها هم نقشهای بودند تا متالگیر بدست اسنیک فعال شود. اسنیک بازیچه دست لیکوئید شده بود. همچنین اسنیک از متالگیر هم خبری نداشت. (کمپبل به اسنیک در مورد تاسیسات دفع زبالههای هستهای دروغ گفته بود چون شرکت دارپا و آرمزتک سالها بود که روی پروژه متال گیر رکس کار میکردن). اسنیک متوجه میشود که نائومی هم یک جاسوس است که ویروس جدیدی به نام Fox Die را به بدن اسنیک و خیلیهای دیگر انتقال داده، که هر لحظه منجر به مرگ فرد مبتلا خواهد شد.
اسنیک در تماسی با نائومی متوجه شد که نائومی بخاطر برادرش فرانکی دست به چنین کاری زده است. (گری فاکس زمانی که در زنگباز بوده پدر و مادر نائومی را کشته بود، و وقتی سن نائومی کم بوده به دستور بیگ باس آنها به آمریکا عظیمت میکنند و نائومی، فرانکی را مثل برادر خودش می دانسته. اما اطلاعی از اینکه او پدر و مادرش را کشته بود، نداره). اسنیک با متال گیر فعال شده و کنترل شده توسط لیکوئید مواجه میشود. کمی بعد از درگیری، نینجا یا همان فرانکی خودمان وارد بازی میشود؛ و به اسنیک میگوید که آمده تا به او کمک کند. ولی توسط لیکوئید به سختی مجروح میشود. اسنیک سریعا خود را به او میرساند و در مورد نائومی از او سوال میپرسد و گری فاکس هم به اسنیک پیغامی را میدهد تا به نائومی برساند: “به نائومی بگو که من پدر و مادرش رو کشتم… الان دیگه وقت رفتنه منه”.
و در یک نبرد سنگین اسنیک متال گیر را نابود میکند. اسنیک وقتی بهوش میآید، خود را بالای متال گیر به همراه لیکوئید و مریل زخمی پیدا میکند. لیکوئید اسنیک را دعوت به مبارزه تن به تن میکند و قبلش از آن فاش میکند که آنها برادر ژنتیکی هستند و آنها قصد دارند راه بیگ باس و باس را ادامه بدهند و از سیاست و سیاستمدار به دور باشند.
بعد از نبردی سخت اسنیک، لیکویئد را از بالای متال گیر به پایین پرتاب میکند. اسنیک به همراه مریل تازه بهوش آمده سوار بر جیپ قصد خارج شدن از ساختمان را دارند و اتاکان هم به آنها کمک میکند. اما در انتهای تونل لیکوئید با یک جیپ سر و کلهاش پیدا میشود. هر دو ماشین بعد از خارج شدن از تونل، ساختمان واژگون شده و لیکوید که زودتر بهوش آمده بود با یه تفنگ به بالای سر اسنیک رفته و قصد کشتنش را دارد، که در همین زمان Fox Die فعال شده و لیکوئید اسنیک کشته میشود.
نائومی: اسنیک؟ فرانکی قبل از مرگش پیغامی نداد تا به من برسونی؟
اسنیک: چرا؟ اِممم اون گفت… تورو خیلی دوست داره و اینکه دوست داره زندگی خوبی داشته باشی…!
مریل در واقع دختر کمپبل بود و کمپبل خودش هم اطلاع نداشت اما قبل از ماموریت نامهای از طرف مادر مریل بدستش رسید و متوجه این موضوع شد، این موضوع را از اسنیک و مریل پنهان کرد و در انتهای داستان به اسنیک و مریل تمام قضیه را گفت. بعد از اتفاقات Shadow Moses و خارج شدن اسنیک و مریل از جزیره، آن ها برای همیشه ناپدید شدند. همینطور Campbell به صورت جعلی اعلام کرد که اسنیک و مریل بعد از عملیات Shadow Moses در یک حادثه کشته شدند. بعد از این جریانات ارتباط Snake با مریل قطع می شود و Solid Snake به عنوان یک قهرمان ملی شناخته می شود، که این مسئله میهن پرستان را به شدت نگران می کند.